Monday, June 30, 2008

از باغ رسید!

به هوش و بگوش باشید. نگویید که نگفتید. از اواسط مرداد ماه زنبیل بدست* شناسنامه و کارت ملی به جیب* جلوی درهای آژانس های پستی* بایستید تا عقب نمانید. مستاجرها اجاره نامه یادشان نرود. قرار است پول نفت را اِخ کنند! داشتن قیافه بدبخت و لباس های مندرس نیز مدنظر قرار خواهد گرفت. خانم ها و آقایان به انواع سلاح های مورد نیاز گیس و گیس کشی مجهز باشند. چونکه این مسئله ... مسئله ای نیست که بشود به راحتی از آن گذشت! (روی مبارکمان به دیفار) می خواهند ماهیانه بدهند! یعنی هر ماه دولت گرامی یک پولی کف دستتان می گذارد تا اولن زندگی کنید و زیر خط فقر خط خطی نشوید. دومن گور پدر تورم! چهل، پنجاه بلکم صد درصد که افزایش یافته... چهل پنجاه درصد هم رویش! سومن نزدیک انتخابات است و باید یک تکانی داد. از آنجایی که با حساب تورم صد درصدی و گرته برداری از شعار انتخابات قبلی که "به هر ایرانی پنجاه هزار تومان میدهم" که برای صاحبش که خواب ماند کارساز نبوده، باید به شعاری با افزیش بار مالی بیشتر اندیشید تا شاید برای این یکی، در دور دوم کارساز شود.
-----------------------------------------------------------------------------------
تکممیلی
نع! دلمان خنک نشد!!
چطور می شود از این همه سکته ای که این معجزه به این مملکت وارد کرده گذشت؟

*ثابت نگه داشتن نرخ بنزین برای دوسال
*افزایش بیش از حد دستمزد کارگران و پس گرفتن آن بعد از دو ماه
*ناگهان 25درصد افزایش قیمت بنزین و همینطور سهمیه بندی روزی 3/3 لیتر
*افزایش فجیع نقدینگی
*افزایش واردات اجناس غیر ضروری
*اعلام نرخ آزاد بنزین با 400 درصد افزایش قیمت
*انگولک سیستم بانکی و
*کاهش شدید سهمیه بنزین از ابتدای تیر
*حذف ناگهانی یارانه ها
* حالا هم پرداخت نقدی یارانه
* و اضافه کنید حذف کامل یارانه بنزین از ابتدای 88
* و همینطور کلی پروژه های مخفی که این معجزه به مرور آنها را رو خواهد کرد و به قول خودش روی میز خواهد گذاشت
-----------------------------------------------------------------------------------
*موارد ستاره دار الزامی است!

Monday, June 23, 2008

WIN WIN!!

دقت کرده اید که خودمان می نویسیم و خودمان هم برای خودمان هورا می کشیم و نظرپاره می نگاریم؟! (منظور از خودمان، خودمان است بعلاوه شماها که آن خودمان اولی هم از روی شکسته نفسی مان است البته!)* هر کسی اعتراضش را در وبلاگ خودش هوا می کند، عده ای هم دورش جمع می شوند و می گویند: «به به.. به به» یا «وا اسفا...» « » (و بعضی ها هم بی شرمی را به جایی می رسانند که می نگارند: «چه وبلاگ قشنگی داری[!!] به من هم سر بزن [منم وبلاگ قشنگی دارم!! پس کی جیگرمو می خوری!!!]») و تا خواهر مادر مخالفان را قلقلک ندهی صدا از کسی بیرون نمی آید. تا به حال نشده که نظر مخالفی و یا توجیحی دریافت کنیم. البته به غیر از لوبیا که گل گفته احتمالن! (هرچند که کسی را هم یارای مخالفت با قبله عالم نیست!) برای مخالفان هم که نظری میفرستیم معمولن با جمله «نظر شما با موفقیت به ثبت رسید و پس از تایید نویسنده نمایش داده خواهد شد»** مواجه می شویم که اصلن نه اجازه انتشار می یابد و نه جوابی از طرف در می آید!! خلاصه اینکه هرکس در جبهه خودش مشغول است و با دیگری کاری ندارد. خب اینطور هر دو طرف احساس پیروزی می کنند البته که خیلی خوب است و احتمالن از برکات مرکات جمهوری اسلامی است. مشکل زمانی عود می کند که گاهی یعنی بیشتر اوقات موافقان، یاران، فدائیان و سینه چاکان قبله عالم هم جرات ابراز عقیده خود را ندارند.
بعد از مبعوث شدن حضرت احمدی نژاد، سیاست کاملن روشنی تدوین شد که افرادی که مارک چفیه دارند هم وبلاگ نویس شوند. (همان هایی که نظرخواهی شان می گوید «نظر شما با موفقیت به ثبت رسید و پس از تایید نویسنده نمایش داده خواهد شد»** و گاهی هم اگرلازم باشد شلوار کسی را ترسا کنند کفن می پوشند! اگر به آرشیو مطالب وبلاگ هایشان نگاهی بیندازید «سیاست» را هم خواهید دید) اما خبری از تبادل نظر نیست. هرچه هست همان است که امر شده و یا بر مغوزشان حک شده!
البته قصد خدشه دار کردن دموکراسی را نداریم هر کسی حق دارد نظر خود را بیان نکند!!
-----------------------------------------------------------------------------------
* باید ترتیبی بدهیم که در صرف فعل فارسی و ضمایر آن "ما" (یعنی قبله همایونی) هم لحاظ شود تا به مشکلاتی از این دست برنخوریم. بطور مثال:
من، تو، او، "ما"(یعنی قبله همایونی)، ما(قبله همایونی و شما) ، شما، ایشان
پیشنهاد دهندگان جایگزین مناسب جهت کلمه "ما" از الطاف قبله عالم برخوردار می گردند مبسوط!
** بلانسبت خودی ها!
.
87/4/5
قبله همایونی تقدیم می کنند!
بنا بر جنگولک بازی هایی که سیستم نظرخواهی دارالعماره سایبر قبله همایونی بر سر دوستان، چاکران، مخلصان و... ما می آورد، بر سرش هوو آوردیم تا درس عبرتی باشد برای سایرین!! لذا زین پس قبله عالم، خورشید تابناک وبلاگستان فارسی، دارای دو نظرخواهی کنارهم می باشد تا در صورت ناز و کرشمه یکی، دیگری به شما سرویس بدهد
در ضمن فراموش نکنید که زین پس به ما مقادیر متنابهی ستاره بدهید!
بوس
قبله همایونی

Thursday, June 19, 2008

فاک در دفتر اقای معاون!

بر آن شدیم تا مطلبی منباب فاک در دفتر اقای معاون بنگاریم تا بلکم این مشکل جنسی آقایان که با افزایش مهرورزی فزونی یافته مورد توجه قرار گیرد و با دستان توانمند تنها مهندس مملکت که مشکلات تمامی ممالک دنیا را یک تنه رفع می کند، حل شود!
آقای مددی را با ته ریش جو گندمی، در کسوت معاونت، در دفتر کار عریض و طویل دانشجویی و فرهنگی اش تصور کنید که در حال انجام عملیات فرهنگی با یک دختر دانشجو بوده است. همان انسان خداپرستی که درکلاس هایش مدرس علوم "قرآن و حدیث" بوده و عمری را صرف تعبد و تحقیق پیرامون موضوع "معراج پیامبر اسلام" کرده. حال دست و لب لرزان ایشان را تصور کنید که بعد از پیش درآمد مذاکرات، بین زمین و آسمان بوده اند که قفلی می شکند... و حال باقی قضایا را تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته!!


شاید هر پسر و یا دختر جوانی در شرایطی قرار گرفته باشند که بخواهند طرف مقابل خود را به هر طریقی به اصطلاح تور کنند، چه در حد فکر، چه با شرم و حیا، چه بی واسطه! اما این مددی ماشاالله عجیب اعتماد به نفسی در خود دیده که چنین پیشنهاد شیرینی را داده است. (همینطوری یاد شیرین زبانی های دوران جوانی مان افتادیم: خانوم دوس پسر شیرین به شرط چاقو نمی خواید؟!) گویا آقای معاون در لحظه هایی خاص از زندگی اش همواره دچار خود برد پیت بینی حاد می شده که این بار مرض بدجوری عود کرده است و کار دستش داده.
اما بعد پنهان رویداد اینجاست که چرا طی یک سال گذشته غدد ذیل کلیوی آقایان بطور ناگهانی فعال شده؟! که قالبن هم مسند ایشان در تضاد با عاشقیت موازی و در محور حفظ و ایجاد امنیت خانواده است. باید بگوئیم که نگرانی قبله همایونی بسیار جای تامل دارد چرا که این آقایانِ * هیچکدام در شرایط عادی دست به این کار نزده اند. یعنی فعالیت غددی که شرح آن رفت به قدری بالا زده که بطور مثال جناب سردار زارعی از مشایعت شش زن حرفه ای سود جسته و در آخر پس از فارق شدن چنان به وجد می آید که نماز شکر جماعت برگذار کرده آن هم بلافاصله که خب لاجرن بدون لباس برگذار گردیده!
غدد آقای شیرازی که حتی اجازه نمی دهند وی به محل مورد نظر یا همان "مکان" برسد و به ناچار عملیات را در ماشین استانداری آغاز می نمایند!!
اما پارامترهای عملیات غدد جناب دکتر مددی –یعنی ساعت هفت شب در دانشگاه، در محل توبیخ دختران یاقی دانشگاه و انجام عملیات با یک دانشجوی خاطی!- این مطلب را به ذهن ساتع می کند که احتمالن ایشان سعی در ثبت رکوردی خاص در کتاب گینس را داشته اند!!!

*لغتی که به افرادی با غدد ذیل کلیوی بسیار فعال اتلاق می شود! (لغتنامه خط خطی!)

Saturday, June 14, 2008

فقدان شعور

اساسن کسی جرات توهین به قبله همایونی را ندارد و اگر هم چنین خبطی کرد مطمئنن چند لحظه ای بیشتر طول نخواهد کشید که از یا همان شکری که خورده پشیمان شود!
تنت به ناز طبیبان نیاز مباد (اَه اَه اَه اَه عجب شعری!!) بنا بر جبر روزگار قبله همایونی هم برای مشاوره می بایست به پزشکی فوق تخصص مراجعه می نمود که، پزشک در بیمارستانی حضور داشت که در منطقه محرومی واقع شده بود:

ما: سلام خسته نباشید
دکتر: سلام شما قبلن هم یکبار پیش من آمده اید
ما: بله دکتر باید عرض کنیم که...
دکتر: (به مدارک دست ما اشاره می کند) اون آزمایش هارو بده ببینم (و بدون معطلی از دست ما آنها را می کشد)
ما: اما دکتر مشکل..
دکتر: تا به این حد نیازی به دارو نیست، باید آزمایش...
ما: دکتر مشکل دیگری را باید به عرض برسانم...
دکتر: سریعتر جانم مریض های دیگر منتظرند
ما: (خشم قبله همایونی را در بر گرفت ولی همچنان با شکیبایی) با توجه به این شرایط، اگر این آزمایش انجام نشود، شما چه راهی را پیشنهاد می کنید؟
دکتر: ببینید (ایستاد و به سمت کیفش رفت) خب ما هم امیدواریم چیز خاصی نباشد، انجام ندهید!
ما: برای انجام...
دکتر: (رو کرد به دستیار حاضر در اتاق با آن کپل گنده اش که به مانتوی سفید اجازه نمی داد به اندازه کافی پایین بیاید!) چندتا مریض دیگه هست؟ (!!)
ما: (با نگاهی عاقل اندر سفیه) دکتر مثل اینکه مزاحم «کار» شما هستم! (و مدارک را از روی میز برداشتیم) شما به بقیه بیمارانتان برسید
دکتر: نه خواهش می کنم...
ما: ویزیت شما را پرداخت کردم که از وقت شما استفاده کنم نه اینکه به خاطر بقیه بیماران شما که مطمئنن شرایطی بهتر از من نخواهند داشت، از شما بشنوم که انشاالله چیزی نیست! خداحافظ!! ( دکتر که هنوز از ضربه وارده سرنگون به نظر می رسید حتی فرصت نکرد دهان نیمه باز خود را ببندد.)

همان دستیار کَپل کُپل: (جلوی در مطب) دکتر سرشون شلوغه ...
ما: (طوری که دکتر هم بشنود و هم از لای در قبله همایونی را ببیند) بله البته... در فاصله یک ساعت وبیست دقیقه ای که منتظر بودم شاهد بودم که دکتر فرصت کافی ندارند و دوازده نفر قبل از من را در عرض بیست دقیقه ویزیت کردند! با توجه به این که یک ساعت هم دیر تشریف آوردند کاملن حق با ایشان است!!

در همین حین زنی با چادر مشکی که حتی به خود زحمت نداده بود شکمش را با آن چهارونیم متر پارچه سیاه گل گلی بپوشاند آمد و به دستیار گفت: «خانم جان ببخشید یادم رفت آزمایشم را به دکتر نشان بدهم، بگذار دوباره بروم تو!!» داروهایش را هم از داروخانه گرفته بود در حالی که دکترش آزمایشی را که بطور حتم خودش تجویز کرده بود را ندیده بود. و جالب تر اینکه دستیاری که شرح کپل وی رفت، چنان با زن بیچاره صحبت می کرد که انگار طلب کار است. ولی قبله همایونی مطمئن است زن بخت برگشته حق ویزیت را پرداخته بود!!

از ظاهر افرادی که برای معاینه آمده بودند و همینطور افرادی که با سه چهار طالبی و دو کیلو موز (بدون افراط و بیان به طنز) منتظر آغاز وقت ملاقات بودند تا از بیمارشان عیادت کنند کاملن مشخص بود که دکتر با چه مریض هایی دست به گریبان است. اما مگر تفاوت امراض با هم چیست که وقتی مرض در تن انسان های ساده و بی سواد است نیاز به توجه زیادی ندارد؟! یعنی بی سوادی باعث تقویت گلبول های سفید خون می شود آیا؟! یا سیستم ایمنی عوام بر اثر انژی هسته ای حق مسلمشان، خواص «رادیودارویی» پیدا کرده است؟!

Friday, June 06, 2008

خدا شانس بدهد!

قبله عالم مبهوت است که چطور چنین شانسی به او رو کرده که در ایران بزید. معمولن کمتر از این شانس ها در زندگی شامل حالش شده! شانس کوچکی نیست که در کشوری زندگی کنیم که رئیس جمهورش ادعاهایی دارد که خدا هم کمتر در آن حیطه دست می جنباند. و ادعاهای دیگری هم دارد که چنان با خودش در تناقض است که چی میگی بابا!! کشور را برای ظهور امام زمان آماده می کند (که طبق روایات باید قتل و دزدی و گند و کثافت و تجاوز و احتمالن تورم و مشکل مسکن و نفتی کردن سفره مردم و سردار زارعی! و... در آن افزایش یابد)، سپس خبر از برچیده شدن فساد و گسترش عدل و داد می دهد به زودی! خدای را سپاسگذار باشید که پروردگار عالمیان تمام آلات و ادوات خود را بدست احمدی نژاد سپرده تا تمام سران کشورهای دنیا زنبیل بدست پشت در دفتر ریاست جمهوری صف بایستند تا رئیس جمهور دلبندمان مشکلاتشان را حل بنماید. آنقدر سرش شلوغ شده که فراموش کرده که پروژه منوریل خود را که فقط ستون هایش نصیب مردم شده را به اتمام برساند. که البته گویا قرار است ستون ها را بکشند بیرون تا مردم نفسی بکشند و منوریل هم برود پی کارش!
از دیگر کرامات آن رئیس جمهور اینکه کشوری را که دومین منابع نفتی دنیا را دارد و تا به امروز از تکمیل حتی یک پالایشگاه کامل نفتی هم قافل مانده و برای سوخت خودروهای خود نیازمند واردات بنزین است، یک شبه به صادر کننده بنزین تبدیل کند بدون اینکه مردم منباب تورم حتی احساس سوزشی بنمایند! البته واردات چند میلیارد دلار بنزین شایعه بیش نبوده که از آستین استکبار جهانی فرت زده است بیرون.
به این موارد بیفزائید توروم تک رقمی، حل مشکلات جوانان اعم از مسکن، مدل مو، مد لباس، شهریه دانشگاه، اشتغال زائیدن و همینطور افزایش ارتباط نزدیک با کشورهای دنیا اعم از اریتره، کوبا, ونزوئلا و چند کشور دیگر که اگر راه های ارتباطی آنها در حد شوسه واینها آماده بهره برداری شود آن رئیس جمهور نسبتن محترم بزودی پای بدان خواهد گذاشت و به متحدین ما خواهند پیوست.

پی نوشت 1: راستی انرژی هسته ای حق مسلم ماست را فراموش کردیم.
پی نوشت 2: همه اش که نمی شود نقد مخرب کرد! گاهی هم باید وصف منصف کرد!!

Free counter and web stats