Monday, July 25, 2005

آهای خوشگل عاشق!

در روزگاران نه چندان دور، همین چند روز پیش! در روزنامکی خواندیم که ترانه مورد علاقه دانشجویان ورودی 76 یار دبستانی من بوده و ترانه مورد علاقه دانشجویان 82، آهای خوشگل عاشق! است که ناگاه از خودمان وااسفا در کرده و بعد به خود غره (یا قره؟!!) شدیم که ما هم اگر دانشجو بوده ایم لااقل دانشجوی خوب، جادار و مطمئنی بوده ایم (گر چه ما در هیچ دورانی کمتر از خوب نبوده ایم). لاکن بعد تر که از دوستان و همچنین از جعبه هری پاتری (جعبه جادویی سابق!) شنیدیم که یار دبستانی من جوات شده، تصمیم گرفتیم همان آهای خوشگل عاشق! را گوش کنیم که گویی این روزها مصداق هم دارد!! البته به لطف دوست داران این انقلاب ورژن های متفاوتی از این یار دبستانی به بازار آمده که به دانشجویان 84 پیشاپیش تقدیم می نمایانیم تا حالی برده و قدر عافیت بدانند که 76 دانشجویان یک مدل بیشتر نداشتند، تازه آن را هم فقط مرحوم فریدون فروغی خوانده بود و از هیچ جعبه ای هم پخش نمی شد که یاران آن دبستانی وقتی در منزل کنار بابا ننه محترم نشسته و بادگلوی بعد از پیتزایشان را می زنند به آن گوش فرا دهند و حظ وافر ببرند. دوستداران این آهنگ فولکلوریک!! با صدای فروغی، جهت دریافت این ترانه اعلام موجودیت کرده و فرم تقاضانامه شان را در نظرات پرت کنند تا برایشان با نامه برقی سِند کنیم.
-----------------------------------------------------------------------------------
بشری که حقی نداشت ...
سوار ماشین کرایه می شوم. راننده با موبایلش مشغول صحبت کردن است و از فرد پشت خط (که بعد میفهمم مادرش است و درشهری دیگر زندگی میکند ) گله میکند و بد و بیراه میگوید.

« شماها امروز کجا بودید چرا نیومدید... آخه من چطور زن سزارینی رو با 21 بخیه و دو تا بچه دوقلو جمع و جور کنم... امروز کجا بودید تو بیمارستان؟ ظهر از مدرسه رفتم دیدم دکتر مرخصش مرده و شماها نیومدید هنوز، اوردمش از بخش بیرون رفتم حسابداری میگه 88 هزار تومن میگم من معلمم نه گدا هستم نه نیازمند اما الان 40 تومن بیشتر ندارم تا فردا که ... میگن کاری نمیتونیم بکینم مددکار رفته... رفتم پیش دکترمیگه چون معلمی درنهایت یکی از بچه ها رو بزار اون یکیو ببر تا پولو بیاری...
نه مادر من تو مدرسه هم رفتم همه معلمها رفته بودن کسی نبود ازش قرض بگیرم خدا هم با من لج انگار... حالا معصومه (نام همسرش) رو با بدبختی نشوندم توی سالن انتظار ، با دو تا بچه بغلش گرو مونده تا من بدبخت با این ابوقراضه پول رو تا شب جور کنم... اخه مادر من شما چه میدونین چی به من گذشت معصومه که نشست رو صندلی تمام لباسش خونی . . . »

دیگر چیزی نشنیدم و من بودم و صدای بغض درهم شکسته مردی که معلم بود ، شریف بود و البته حقی نداشت .
-----------------------------------------------------------------------------------
تهران - میدان انقلاب - ساعت ۵ بعداز ظهر ۰ تجمع حامیان گنجی
-----------------------------------------------------------------------------------

Wednesday, July 20, 2005

بياييد تمامش كنيم

از آنجایی که (یا هر جایی که!) ما انسان شریف، خوب و مرغوبی هستیم و همواره در پی انجام کارهای نیک، شیک و خوبی بوده و هستیم، دست یاری شجریان را فشرده و به شما هم امر می کنیم که بفشارید تا بار دیگر نیاز به بازسازی بم را برای خود و دیگر دوستان یادآوری کنیم تا بلکم یک حرکت مثبت اینترنتی دیگر کرده باشیم و نگران نباشید که در عوض صد در اخرت خدا را خفت می کنیم!!
استاد معزز، شجریان در پی اقدام شخصی برگزاری کنسرت همنوا با بم تصمیم به ساخت یک مجموعه بزرگ از مدرسه و هنرستان موسیقی نموده است (تا بلکم غیرت و ها را انگولکی کرده و خیری به مردم بم برساند). مدرسه و هنرستان موسيقى، نمايشگاه، سالن اجتماعات، واحد هاى تجارى مرتبط با موسيقى و باغى بزرگ با ۷ حياط در زمينى با مساحت ۱۴ هكتار كه قرار است زير بنايى با مساحت ۶ هزار و ۹۰۰ هكتار داشته باشد برای مردم بم ساخته خواهد شد. حال در اواسط اجرای این مجموعه نیاز به یاری دیگر هنردوستان عزیز دارد. «تا اينجاى كار نزديك به ۲۷۹ ميليون تومان يعنى تمام پولى كه براى ساخت باغ هنر بم جمع آورى شده بود، خرج شده است. مردم فقط در روز هاى اول كمك كردند. مابقى كمك ها از راه اجراى كنسرت همنوا با بم و فروش DVD و CD كه ۸۰ ميليون تومان درآمد داشت، كمك ۴۸ ميليون تومانى خانه موسيقى، دارايى شخصى شجريان و... جمع آورى شده است و هنوز از كمك هاى دولتى خبرى نيست. فرزاد خواجه نصيرى يكى از مهندسان پروژه مى گويد: اگر ۵۰۰ هزار نفر هر كدام ۵ هزار تومان در اين صندوق بيندازند، پروژه تمام مى شود.» صندوقى با شماره حساب ۴۲۸۰ بانك ملى شعبه هفت تير تهران به نام محمدرضا شجريان نیز تاسیس شده است که دستان یاریگر شما را می طلبد.
البته دیگر نگران نباشید! این بنده بی مقدار شخیص با شخصیت اقدام به اجرای این امر کرده و حال این پروژه فقط نیازمند 999 499 نفر دیگر است!! امید است با یاری تمامی دوستان و ایرانیانی که همچون بنده ی نیک پندار و شیک خصلت هستند (البته همچون بنده یافت می نشود!!) این پروژه بزرگ که به طور مستقیم روحیه مردان و زنان آینده را با هنر پیوند میدهد، به پایان برسد و بزرگ ترین نیاز ایشان را که همان امید به زندگی و تقویت روحیه و روح همبستگی است به سرانجام بینجامد. انعکاس این خبر در وبلاگ شما موجب خرسندی مردم بم خواهد شد
-----------------------------------------------------------------------------------
حال اصل خبر در روزنامه شرق: بیایید تمامش کنیم
-----------------------------------------------------------------------------------سایت استاد شجریان

Wednesday, July 13, 2005

به طور کل موسیقی

سام تایمز، بعضی آهنگ ها حسی غریب یا شاید هم قریب را برایمان ایجاد می کنند که حتی دارای بو و رنگ و طعم نیز هستند. از خود پیشنهاد درآورده و تقدیم شما می کنیم که این آهنگ را در تیتراژ پایانی فیلمLeonیا همان Professional گوش نمایید تا طعم گس این ترانه را حس کنید و به مدت چهار دقیقه و چهل و هشت ثانیه در انتهای فیلم نیز همچنان میخکوب مانده و حظّ ملوکانه ای ببرید.
آه... که موسیقی چه می کند با این سلول های خاکستری؟!!؟!
اساتید محترم، ایرادات را گوشزد نمایید، پلیز.


He deals the cards as a meditation
And those he plays never suspect
He doesn't play for the money he wins
He doesn't play for respect

He deals the cards to find the answer
The sacred geometry of chance
The hidden law of a probable outcome
The numbers lead a dance

I know that the spades are swords of a soldier
I know that the clubs are weapons of war
I know that diamonds mean money for this art
But that's not the shape of my heart

He may play the jack of diamonds
He may lay the queen of spades
He may conceal a king in his hand
While the memory of it fades

I know that the spades are swords of a soldier
I know that the clubs are weapons of war
I know that diamonds mean money for this art
But that's not the shape of my heart
But that's not the shape of my heart

And if I told you that I loved you
You'd maybe think there's something wrong
I'm not a man of too many faces
The mask I wear is one

Those who speak know nothing
And find out to their cost
Like those who curse their luck in too many places
And those who fear are lost

I know that the spades are swords of a soldier
I know that the clubs are weapons of war
I know that diamonds mean money for this art
But that's not the shape of my heart
But that's not the shape of my heart
But that's not the shape of my heart
------------------------------------------
او کارت ها را با تعمق پخش می کند
و آنهایی که بازی می کنند هیچگاه به او شک نمی کنند
او برای پول بازی نمی کند و برنده است
او برای فخر فروشی بازی نمی کند

او کارت ها را برای پیدا کردن جواب پخش می کند
شانس روحانی در علم ریاضی
قانون مخفی یک نتیجه احتمالی
و اعداد ما را به بازی می گیرند (به رقص در می آورند)

من می دانم که خال های پیک شمشیر سرباز هستند
من می دانم که خال های خاج اسلحه های جنگ هستند
من می دانم که خال های خشت در این هنر، به معنی پول هستند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند

او ممکن است یک سرباز خشت بازی کند
ممکن است بی بی پیک بزند
ممکن است یک شاه در دستش مخفی کند
تا زمانی که تو فراموش کنی

من می دانم که خال های پیک شمشیر سرباز هستند
من می دانم که خال های خاج اسلحه های جنگ هستند
من می دانم که خال های خشت در این هنر، به معنی پول هستند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند

و اگر من به تو گفتم که تو را دوست دارم
تو ممکن است فکر کنی یک جای کار اشتباه است
من مردی هزار چهره نیستم
من فقط یک ماسک به چهره دارم

و آنانکه می گویند چیزی نمی دانند
پس ارزش خود را آشکار می کنند
مانند کسانی که خوشبختی خود را در بسیاری جاها نفرین می کنند
و آنهایی که می ترسند بازنده اند

من می دانم که خال های پیک شمشیر سرباز هستند
من می دانم که خال های خاج اسلحه های جنگ هستند
من می دانم که خال های خشت در این هنر، به معنی پول هستند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند
اما آنها چهره قلب مرا ترسیم نمی کنند
-----------------------------------------------------------------------------------
بنده از همینجا پیشبینی می نمایم که سوئد به لس آنجلسی دیگر بدل خواهد شد!! چرا؟!!؟ به سه دلیل:
------------------------------------------
اولین ادله ما آرش است! این شخص ایرانی تبار سوئدی که از خود آهنگ در کرده که البته چنگی به دل نمی زند. البته به غیر از هنگامی که با ربکا سوئدی همنوا می شود!!
------------------------------------------
دومین ادله ما لاله خانم است که وقتی این نماآهنگ (36 مگ) او را دیدیم شاخ درآوردیم که یک ایرانی برای کلیپ یک ترانه، خود را به زحمت انداخته و الحق که کلیپ زیبایی ساخته و بی دلیل هم نیست که در لیست تاپ ها قرار گرفته. و البته وقتی می گوید "تومورو..." در لیست تاپ های ما هم قرار می گیرد!!! این هم آهنگی دیگر (30 مگ) به زبان سوئدی از لاله.
------------------------------------------
و اما ادله سوم ما کمی بیشتر سوئدی است، لاکن ایرانی ست و نام
کامرون کارتیو بر خود نهاده که آگاهان گفته اند بسی هندسام تشریف دارند!! این آهنگ کامران خان است

Monday, July 04, 2005

live 8

با توجه به اینکه شخص ما انسانی بسیار نیک بوده و هستیم، همواره از انجام یک کار خوب تا سرحد مرگ لذت می بریم و با دیدن یک حرکت مثبت به طور رسمی جو ما را در بر گرفته و حوس یک کار خوب در سر مبارک تک چرخ می زند.
متحیرالعین در حال بررسی "لایو ایت"، با خود اندیشیدیم، فسفر در کردیم و انگشت حیرت به دماغ فرو کردیم که اگر ایران هم یک پای این 8 (بخوانیدeight) می بود چه می شد؟
افکار ملوکانه را در وادی ممنوعه رها نمودیم تا حالی برده و شما را با ایران مدرن آشنا کنیم.

الف: طبق گزارش خبرگزاری قیژنا، کنسرت لایو ایت در میدان آزادی برگزار خواهد شد و پیش بینی می شود بیش از پنجاه درصد مردم در این کنسرت شرکت کرده و مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی خواهند زد (!!)
پ: عده ای اعلام داشتند که این کنسرت حرام است و هرکس برود، الهی روز خوش نبیند و از دماغش در بیاید ایشالا. الهی ... (!!!)
خ: در صدا و سیما همچنان بحث رییس جمهور منتخب و یکی دو نفر دیگر داغ است که هیچ ربطی به 8 ندارد (این که علامت تعجب ندارد!)
ژ: مردم در روز اجرای کنسرت به پای سکوی اجرای کنسرت رفتند که به خاطر دخالت لباس شخصی ها جهت جلوگیری از بروز موج مکزیکی و حرکات موزون درگیری ایجاد شده و کنسرت به نفع یک بر هیچ (!) لغو شد. لازم به ذکر است که نیروی انتظامی در این رخداد لبخند به لب داشت.

همانطور که از خود مشاهده در کردید افکار رهاییده شده ما نیز یک جایش به آنجایش پنارتی می زند. پس ما هم غور و تفحص خود را با چک و لقد و پایین کشیده و همان کنسرت آریان را در می یابیم (شینگیلک سبز!)، موج مکزیکی در می کنیم، دعوا می کنیم و به خانه باز می گردیم. لایو ایتمان کجا بود؟!؟؟!
-----------------------------------------------------------------------------------
گام نخست در بازسازی دیجیتالی تخت جمشید
-----------------------------------------------------------------------------------
آین آزادی هم سوژه ای است ها ا ا. به این عکس توجه فرمایید. بیچاره آزادی!
-----------------------------------------------------------------------------------

Free counter and web stats