Tuesday, December 21, 2004

تلاش بی وقفه

نام: محمد. سن: 2سال پیش 25 سالم بود!! تحصیلات: لیسانس مکانیک (گرایش جامدات). مشخصات: یه پسر خوب در حد عالی، واقعن دوست داشتنی، محبوب، خوش قلب و خلاصه اینکه من خیلی خوبم!ادو سه سالی هست که وبلاگ می خونم! و از دوشنبه، 8تير، 1383 هم خودم قاطی وبلاگیا کردم. همینجوری الکی!! اینجا یه چیزایی نوشتم، بعد تعطیلش کردم و حالا اینجا از خودم وبلاگ در می کنم!اهمینجوری کلی، میبینید من چقدر به خودم مربوطم! چقدر با خودم تفاهم دارم!! اینا همش از خوبی های منه!!اچندتا از مطالب وبلاگ قبلی رو به اینجا اضافه کردم. که شاید کسی یه نگاهی بهش بندازه. (اعتماد به نفس حال می کنید)ا
----------------------------------------------------------------------------------
چهارشنبه، 17 تير، 1383
سوال اول
خیلی فکر کردم که سوال اول چی باشه.من به مسایل متا فیزیک خیلی علاقه دارم وحتماازاین سوال ها هم می پرسم!! سیاسی، دینی، اجتماعی، هنری، اقتصادی هم میپرسم. ولی خواستم این آغاز هم مثل همه آغازها با نام خدا شروع بشه. و اما سوال: شما خدا را به چه شکلی می بینید؟
میدونم که خدا در بُعد زمان ومکان نیست ولی هرکسی یه تصوری از خدا تو ذهنش داره.یه دوستی سالها پیش میگفت" من همیشه خدارو به شکل نون می بینم!!".چون وقتی بچه بوده در جواب اینکه خدا چه شکلیه می شنوه که خدا در همه جا و همه چیز هست.و وقتی میره خونه برای یه نون لواش!!چشم و دهن و دماغ می کشه و میگه" پس این خداست!! "و بعد از این داستان الان هم که31-32 ساله است میگه خدا رو به همون شکل تصور می کنم.!!شما چطور؟؟شما چه تصوری ازخدادارید؟؟زشت، زیبا، نور، فرشته، آسمون، پول!!، قدرت، احساس، ستاره،عشق، هستی و یا نون لواش ...!!ا

----------------------------------------------------------------------------------

شنبه، 31 مرداد، 1383
سوال هفتم

گفته بودم که از مسایل عجیب غریب خوشم میاد. اصلن کیه که خوشش نیاد. شماها هم اگر یه خورده وبگردی کرده باشید حتمن راجع به برنادت مطلبی خوندید. راجع به بانویی که پس از چندین سال جسدش رو سالم از زیر خاک خارج کردند و در تابوتی از طلا نگهداری می کنند و محلی که ایشون حضرت مریم رو می دیدند به صورت یک زیارتگاه شده
اگر از برنادت خبر ندارین حتمن از درختی که به صورت یک انسان در حال رکوع در استرالیا رشد کرده خبر دارین. که اتفاقن به طور کامل رو به قبله هم هست
اگر این درخت تا حالا ندیدین حتمن درختایی رو که در یک پارک در آلمان نگهداری میشن رو دیدید. همون درختایی که به صورت لا اله الا الله رشد کرده اند
اگر این درختا رو هم ندیدید حتمن... ا
اگر اینارو ندیدید و راجعبشون هم چیزی نشنیدید، حتمن معجزاتی دیدید که شاید من از اونا بی اطلاعم.
اما چرا کسی این واقعیت هارو دنبال نمی کنه؟؟ تا حالا چنین مسایلی رو کسی از تلویزیون دیده؟؟ با دیدن درختای پارک آلمان هزاران نفر مسلمان شدند. با این وجود حتی ایران که از هر مطلبی به نفع خودش استفاده می کنه هم چیزی نگفته. اصلن شما فکر میکنید این مطالب واقعیه؟؟به همه اين سوالا هرجور که دوست داريد جواب بديد

----------------------------------------------------------------------------------

جمعه، 6 شهريور، 1383
جاده خاکی
یه سوال، وقتی تو این برنامه چرت شبکه1 (دختران) که تو همه شبکه ها هم یه نمونش هست، وقتی از یه دختر خنگ بچه مثبت عوضی به عنوان یه دختر شایسته (نمیدونم تو چه رشته ای) که مهمون برنامه است، می پرسن "احساست رو راجع به این کلمات بگو" و اون در مقابل کلمه "عراق" میگه "کشور همیشه مظلوم" !!!! چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه، وقتی جناب آقای حداد عادل می گه: "روزنامه ها نبايد تنها به بخش خالى ليوان نگاه كنند و فعاليت ها را انعكاس دهند تا نخبگان كشور، مهاجرت نكنند. فكر نكنيد اگر نخبگان در رژيم گذشته مهاجرت نمى كردند، دليل خوشبينى آنها بود. ما تحصيلكرده زياد توليد كرده ايم و حفظ تنها ۵۰ درصد نخبگان براى ما كافى است و بايد سعى كنيم نخبگانى كه در خارج از كشور هستند را به كشور جذب و از كمك آنها استفاده كنيم"، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی یک گردان گزارشگر و ... به آتن اعزام میشه و هزینه میلیاردی رو پرداخت می کنند و اونوقت گزارشگرهای داخل ایران برنامه هارو گزارش می کنند و یا برنامه های ضبط شده رو تقدیم شما می کنند و یا از تو یه اتاق برنامه مستقیم پخش می کنند تا ما برنامه مجریان ایرانی رو در مرد خریدن عروسک المپیک!! ببینیم و یا از تو سایت خبری آتن2004 اخبار هر لحظه رو در اختیارتون قرار میدن!!، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی یک مجتهد در مورد حکم غنا در موسیقی میگه هر صدایی که موجب ریتم گرفتن با دست یا پا بشه غنا است و حرام می باشد، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی تصاویر اجساد و جنازه های جنگ ایران و عراق و یا آمریکا و عراق از تلویزیون پخش میشه و یا تصویر کشته شدن وحشیانه انسانها رو تو جنگ های مختلف پخش می کتتد و بعدش از دیدن گزارش بوکس یه ایرانی تو المپیک به خاطر خشونت بیش از حد!! محروم میشید، ، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی از تلویزیون می شنوید که آمار کشته ها در تصادف های نوروز 82 با کشته های جنگ آمریکا و عراق تا زمان اشغال کامل به وسیله نیروهای آمریکایی برابر بوده، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی می شنوید که بنده خدایی به خاطر مشکلی که براش تو خدمت مقدس سربازی به وجود اومده به سرعت دودره میشه ، چه احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی هر شبکه (به جز شبکه های 4 و خبر)برای پرکردن وقت خودش با پول دادن به مردم تو مسابقه های تلفنی مسخره (بده به 3، بده به 1...، چپ چپ چپ چپ چپ ، راست رست راست ...،این عکس 3بار این یکی 2 بار ، 4بار...، شما برنده یک نیم ربع بهار آزادی !! شدین!!) در راه برنامه سازی گام برمی دارن!! اصلن هیچ احساسی باهاتون!! دست میده؟

یه سوال دیگه ، وقتی شخصی تو استراحت پزشکی باشه و برای تمدید دفترچه تامین اجتماعی اش به واحد مربوطه سازمان مراجعه می کنه و بهش میگن تا زمانی که در استراحت پزشکی هستین نمی تونین از دفترچه تامین اجتماعی استفاده کنید!! میدونید چه احساسی باهاش!! دست میده!! ا

یه سوال دیگه ، وقتی... ا

امیدوارم همیشه احساس باهاتون دست بده.!! همون احساسی که نمی دونم کجاست؟ و نمی دونم اصلا چرا با همه دست میده؟ ولی امیدوارم فقط نوع خوبش باهاتون دست بده
موجودی: 3نظر

----------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه، 18 شهريور، 1383
سوال هشتم
الو سلام
ما هممون مسلمونیم دیگه، نه؟! می خوام یه سوال بپرسم تو مایه های پشه ها روزا کجا استاد میشن؟! ما یه عمریه –نمازخون یا نمازنخون- این صدای نوک نک !! قبل از اذان رو که می شنویم ولی نمی دونیم صدای چیه؟!! یا با چه سازی!! این اصوات از خودشون در می کنند؟
الان یه جوری شده که اگه اول اذان این صدارو نشنویم به صحت اذان شک می کنیم!! ا
راستش می خواستم سرچش کنم چند دقیقه ای به حالت کما افتادم!! (مثل عربه که بهش میگن بگو گچ، افتاد مُرد!!) ما چقدر انسانهای بدبختی هستیم که سرچ صوتی نداریم!! نه؟(اینم یه ایده پول ساز برای گوگل (بابا ایده!!). خلاصه هرکی بگه این صدای چیه و اینا ... جایزه داره
موجودی: 5نظر

----------------------------------------------------------------------------------

شنبه، 11 مهر، 1383
سوال دهم

سلام. حال و احوال؟با سیاست چطورید؟ بازارش تو ایران که داغه داغه!! غنی سازی اورانیوم، نظرهای آقای دکتر عباسی (به گفته خودش، تئورسین ترور مقدس!!) هنوزم تو بورسه، انتخابات هم که نزدیکه. کاندیداتوری جناب ولایتی که قطعیه، آقای لاریجانی هم که نوربالا میزنه!!،از طرفی یه عده هم سرسختانه دارن میرحسین موسوی اخفال! می کنند که کاندید بشه. علاوه بر اینا حتمن یه نفر هم به عنوان نخدی شرکت می کنه که خوشبختانه!! از این نخودی ها زیاد داریم. باری، فکر می کنید رییس جمهور آینده ایران چه کسی خواهد بود؟ به طور قطع این مسیله برای نسل ما که سال 76 خواست یه تغییراتی ایجاد کنه مهم هست ولی این دفعه با یک تجربه تقریبن منحصر به فرد و نگرشی شاید شکست خورده. نوشتم شاید و تقریبن که نظر همه محترم شمرده بشه. یه خورده فکر کنید. فقط یک کلمه، چه کسی؟ دوست دارید این باز هم تجربه 76 تکرار بشه؟ اصلن رای میدید یا نه؟
مسیله ای که باعث شد این سوال رو بنویسم، مطلبی بود که مجله چلچراغ(ش116) در صفحه "نان سالهای جوانی" نوشته بود(از علی میرمیرانی). در این صفحه قراره با مصاحبه از چهره های مختلف با دوران جوانی افراد آشنا بشیم و همینطور با دید این افراد به جوانان برخورد نمی دونم نوع چندم!! داشته باشیم. اولین مصاحبه این صفحه با استاد بزرگ!! رضا زواره ای بود که دو دوره کاندیدای ریاست جمهوری شدند. لینک این مطلب تو سایت چلچراغ نبود ولی توجه شما رو به پاره ای از کلامات ایشون جلب می نمایم!! ا
س: در سالهای جوانی البته الان هم جوانید! اما سالهایی که جوانتر بودید تفریحاتتان چه بود؟
ج: اصلن اهل تفریح نبودم. امکانات ما محدود بود. ما توی ده بودیم بعد هم معلم شدم. طبیعتن آدم مقتصدی (!!) بودم که هنوز هم همینطور هستم و اصلن به تفریح فکر نمی کردم. به لحاظ مادی هم به تفریح فکر نمی کردم. (خداییش فقط این آدم باید به درد جوونا برسه!!) ا
س: جدای از بحث مادی و امکانات، تفریحات ساده ای مثل رفتن به سینما یا ورزشگاه یا... هم دست نمی داد یا اصولن به تفریح علاقه ای نداشتید؟
ج: انه علاقه ای نداشتم. یک طرف مادی بود و طرف دیگر هم دیدگاه هایی بود که نسبت به سینماهای آن روز بود و شوقی برای سینما نداشتم. مگر فیلم خاصی. هر سه سال یک بار آن هم فیلمی باشد که بدآموزی نداشته باشد
س: مجله چطور؟ هیچ مجله یا نشریه ای ...؟ مطالعاتتان در چه زمینه ای بود؟
ج: مجله، نخیر .نه. دوران دانشکده که خب طبعن مطالعات حقوقی داشتم. کتابهای مرحوم مطهری را مطالعه می کردم. گاهی در این زمینه ها سخنرانی هایی بود که اطلاع پیدا می کردم و میرفتم شرکت می کردم. ...
و ایشان در جای دیگر نظراتشان رادر مورد لباس پوشیدن نسل جدید می فر مایند: ا
در سال 58 ما یک بحثی داشتیم که باید الگویی برای لباس زن ارایه شود. این قدرت حاکمیت هر دولتی است که در سرزمین خودش اعمال حاکمیت کند و بگوید شما باید لباستان این طور باشد. (پس با این حساب فرانسه حق داره هر نوع لباس پوشیدنی رو تو مملکتش اجباری کنه!!) بحث بود که باید گفت این الگوی شماست و اگرکسی خلاف آن رفتار کرد باید برخورد قانونی صورت گیرد. البته این برخورد قانونی عمده اش باید نصیحت باشد که حالا آمده اند و تازه دارند بحث الگوی لباس را مطرح می کنند که قبلن ما در سال 58 گفته بودیم.
شما از اینجا نظرات مشکینی در مورد پوشش اجبارى رو بخونید، خیلی بهتره
س: نسل زیر 25سال بعد از سال57 متولد شده. بخشی از این نامطلوبی که شما می گویید به این نسل برمی گدد چطور است که شما میگویید مردم قبل از انقلاب تلویزیون نمی خریدند اما الان روی اغلب پشت بام ها دیش ماهواره است؟این نامطلوبی مورد بحث چرا در این نسل که همه بچه های انقلاب هستند پیش آمده؟
ج: بله ببینید عرض می شود که یک مطلبی که مورد قبول همه می تواند باشد این است که انسان به انچه که از ان منع شود حریص می شود. بنده و شما اینجا نشسته ایم، اگر همه تشنه باشیم آب باشد شاید بخوریم شاید سه ساعت تحمل کنیم و نخوریم.اما اگر در بیابان های چابهار باشیم و تشنگی فشار بیاورد دیگر وقتی می خواهیم آب بخوریم به بهداشتی بودن آن نگاه نمی کنیم. (خداییش راس میگه. جوونای ایرانی تو بیابونهای چابهار گیر افتادن!!) ا
و در ادامه... ا
من اولین بار که رفتم اروپا دیدم اینها دختر و پسر زن و مرد توی اتوبوس توی خیابان توی قطار توی فروشگاه همین طور به هم چسبیده اند. مثل حیوانات که چطور با هم آمیزش دارند.(!!) (اولن که نمی دونم کدوم حیوونی به صورت دسته جمعی آمیزش می کنه. دومن نمی دونم ایشون چطور به این نتیجه اخلاقی رسیدن ن ن ن ن ن!!) ا
به هر حال اگه ایشون کاندید بشن من که به ایشون رای میدم!!!!!!!!!!!!!!!! ا

----------------------------------------------------------------------------------

دوشنبه، 27 مهر، 1383
سوال یازدهم

یکی از چیزای عجیب غریبی که من خوشم میاد خواب دیدنه. یه خواب خوب، یه رویای خوب. بعدش به اراده خودت هرجا که دوست داری بری.تو خوابت بیدار بشی و هرکاری دلت خواست انجام بدی.اصلن همین که تو خواب بیدار بشی خودش کلی حاله. فکر نمی کنم کسی باشه که خواب دیدن تجربه نکرده باشه. تعاریف علمی و غیر علمی زیادی راجع به خواب دیدن هست که کم و بیش همه شنیدن. ولی اینکه این رویاها کجا شکل می گیره ...؟ وقتی به این قدرت انسان پی بردم اول برام باور نکردنی بود ولی وقتی چندتا تمرین ساده رو انجام دادم و خیلی سریع نتیجه گرفتم تاثیرش روی من مثل این بود که تونستم یه کیمیاگری بشم. بقدری هیجان زده بودم که انگار همه دنیارو بهم داده بودند.اما... .اما بار دومی وجود نداشت.فکر کنم دفعه اول هم به خاطر( Beginner Chance )بود. خلاصه بعد از مدتها بار دوم هم اتفاق افتاد و من یه شب خواب دیدم: ا
تازه از حموم اومده بودم و روی تختم نشسته بودم. برادرم هم بود. خواب تو یک فضای یه کم تاریک بود. یه دفعه چندتا از دوستام که میشناختمشون (یعنی احساس می کردم که میشناسمشون) اومدند و دست من و گرفتندو به زور من رو با خودشون کشیدند و بردند. درحالی که مقاومت می کردم گفتم: منو کجا می برید... گفتند: بیا بیا، حالا بیا... . من نگران برادرم بودم که دلواپس من میشه. نتونستم مقاومت کنم و در چشم به هم زدنی همه چیز عوض شد. احساس کردم همه چیز واقعی شده و من میدونم کجام.با توجه به اینکه احساس می کردم دوستایی که من با خودشون بردند رو میشناسم و حتی الان چهره یکیشون کاملن خاطرم هست ولی نمیدونم اونا کی بودند. تو خواب یک لحظه هم احساس غریبه بودن با اونارو نداشتم. باری... خیالم که راحت شد تو یه رویای واقعی هستم و کسی نگرانم نمیشه به دوروبر خودم توجه کردم. خیلی احساس راحتی می کردم و انرژی زیادی داشتم .یه جایی شبیه سینما بود. انگار ما قبل از شروع فیلم تو سالن انتظار بودیم. دوستایی که من باخودشون برده بودند، دور هم نشسته بودند و صحبت می کردند و چیزی می خوردند.به من توجهی نداشتند.رفتم سراغ همونی که چهرش تو خاطرم هست و گفتم: خب بریم دیگه. نباید جای خاصی بزیم؟ شخص خاصی رو ببینیم؟ خیلی راحت در حالی که صحبتش با دوستش قطع کرد گفت: نه. اینجا هستیم دیگه. یا شاید گفت:نه. فقط کافیه اینجا باشیم. و بعد ... . (ادامه دارد) ا
ادامه خواب چندروز دیگه. اما شما چی؟ تاحالا همچین اتفاقی براتون افتاده؟ میدونید این دنیای خواب کجاست؟ اصلن مگه میشه تو خواب بیدار شد!؟ چرا ماخواب میبینیم؟ اگه تو یه رویای واقعی قرار بگیرید دوست دارید کجا برید؟ اگه...؟؟؟ (ببخشید که فرصت نکردم کاملش کنم) ا
موجودی: 5نظر

----------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه، 6 آبان، 1383
ادامه سوال یازدهم

ادامه خواب ...
بعد از چند لحظه رفتیم برای دیدن فیلم و من همچنان هوشیارانه به اطرافم نگاه می کردم و می دونستم که خوابم. یه جایی جدا از دوستانم نشستم. کنار من چندتا خانم چادری هم نشسته بودند. فیلم با آهنگی از داریوش شروع شد!!. به فیلم توجهی نداشتم، می خواستم به خودم ثابت کنم که اینجا همونجور که احساس می کنم واقعیه. می خواستم مطمین بشم که من خواب میبینم و این واقعیت زیبا حقیقت داره. احساس حقیقی بودن رویا به قدری بود که تصمیم گرفتم حتی یه یادگاری از این رویا با خودم ببرم. یه کیف از تو جیبم درآوردم که برای خودم عجیب بود، چون اصلن همچین کیفی نداشتم. از تو کیف یه عکس دراوردم. داشتم روش چیزی می نوشتم که بعد از بیداری اون نوشته رو دوباره ببینم. متوجه شدم خانمی که کنارم نشسته دید که من دارم چکار می کنم و به بقل دستیش من نشون داد. انگار که این کار من کار درستی نبود و من نباید این کارو انجام می دادم. اهمیتی ندادم و نوشتم و عکسو تو جیبم گذاشتم. همش نگران این مطلب بودم که انرژیم تموم نشه و این رویا به آخر برسه. یه لحظه احساس کردم داره به آخر می رسه. به سرعت یاد تمرین پلک زدن و چرخوندن سریع نگاه به اطراف افتادم. این کارو کردم و دوباره تصاویر دوروبرم واضح شد. خوشحال شدم. ولی انگار داشتم تکون می خوردم . ایندفعه دیگه از خواب بیدار شدم. چون پاهام به شدت خواب رفته بود و اذیتم می کرد.و متاسفانه ار خواب بیدار شدم. وقتی از خواب پریدم اصلن احساس خواب آلودگی نمی کردم. انگار نه انگار که از یه خواب بیدار شدم.خیلی سرحال بودم
کاش می دونستم اون چندتا دوست عزیز که من به زور به سرزمین آرزوهام بردند، چه کسانی بودند. این خواب درست بعد از خوابیدن من اتفاق افتاد. چون من ساعت 30/2 شب خوابیدم و وقتی از خواب بیدار شدم ساعت 25/3 بود. به سرعت تو تاریکی از بالای تختم یه کاغذ و قلم برداشتم و نکات کلیدی خوابم یادداشت کردم که یادم نره و بعد خوابیدم
بعد از اینکه دوباره خوابیدم باز هم خواب دیدم. یک خواب معمولی. تو یه فضای روشن تو یه باغ خیلی خیلی زیبا مثل تابلوهای نقاشی. انگار هوا ابری بود و خورشید از پشت ابرا با نور زرد دلپذیری همه جارو طلایی کرده بود. مثل اینکه با یه گروه از دوستان به اردو رفته بودیم. بچه ها صدام کردند که مسولمون کارم داره و جالب اینکه به خاطر کاری که تو رویای واقعی انجام دادم (یادداشت روی عکس) توبیخ شدم. مساله خیلی جدی بود ولی اصلن اهمیت نمی دادم. به حرفاشون گوش کردم و بدون اینکه حرفی بزنم یا ناراحت بشم از اونجا رفتم و از مناظر زیبابه شدت!! لذت می بردم. کنار یه ارابه رسیدم با دوتا اسب قهوه ای مخملی که با زیبایی فوق العاده ای آرایش شده بودند. سم های بلند مشکی داشتند که برق میزدند. اسبها با آهنگی که چندنفر با ویالن می نواختند به نرمی میرقصیدند، بدون اینکه ارابه رو تکون شدیدی بدن. اون جنگل بزرگ کنار یه خیابون بزرگ و عریض سنگ فرش شده بود، با رنگهایی که همخونی زیبایی داشت و مردمی که مثل من لحظات شادی رو سپری می کردن... .اینجا، کجا میتونه باشه ... . اگه کسی از این چیزایی که من نوشتم سر درمیاره و یا احساس خاصی داره برام بنویسه
موجودی: 5 نظر

----------------------------------------------------------------------------------

جمعه، 22 آبان، 1383
سوال دوازدهم

اگه شخصی فرزند شمارو به قتل برسونه، حاضر می شید رضایت بدید و گذشت کنید؟ حتمن اگه قتل عمد نباشه رضایت میدید! ولی چرا؟ صحبت در رابطه با این موضوع اثبات می کنه که ما نمی خواهیم جامعه ای با قتل و خونریزی داشته باشیم. ولی چطور با مقابله به مثل می خواهیم به این عقیده رخت واقعیت بپوشونیم؟
بارزترین مثالی که هنوز از افکار عموم پاک نشده "بیجه" است. صدور حکم اعدام این فرد فقط و فقط برای تسلط به فضای ایجاد شده در جامعه علیه وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی صورت گرفت. کشتن بیجه حتی دل خانواده های داغ دار رو هم خنک نمی کنه. به نظرات مردم در مورد کیفر بیجه نگاه کنید:
:: به نظر من باید این فرد تو کوره های آجرپزی زنده زنده سوزوند!
:: به نظر من باید این فرد تکه تکه کرد و در بیابون چال کرد!
:: به نظر من باید این فرد اینقدر زجر بکشه تا تا تمام عقده های خانواده های مقتولین جبران بشه!
چه جالب. بیجه هم مثل همین افراد برای خالی کردن عقده های درونی اش دست به این قتل ها زده. به این خاطر میگم عقده های درونی چون از کشتن بچه ها لذت می برده، مثل ما. مثل مایی که از کشتن بیجه لذت می بریم. فقط دلایلمون فرق می کنه، ولی نتیجه واحدی به همراه داره.
و اما بین ما و خدا رابطه ای هست عاشقانه (نه عشقی که اگه این روزا تو جامعه می شنویم کهیر می زنیم). عشقی هست که اگه هر گناهی کرده باشیم باز هم می تونیم بگیم خدایا مارو ببخش و مطمین میشیم که مارو بخشیده. گو این که اصلن به دل نگرفته که بخواد ببخشه. به ما اجازه میده به تمام خواسته های زشت وزیبای خودمون برسیم و هیچ انتظاری هم از ما نداره و تمام اشتباهات ما رو فقط نظاره می کنه. مگه جز اینه که ما هم از خداییم و اشرف مخلوقات؟ پس چرا مثل خدا نبخشیم؟ مثل مسیح که از روی صلیب برای قاتلینش طلب آمرزش می کرد. مثل محمد امین که به دیدار پیرزنی می رفت که روی سرش خاکروبه می ریخت. و مثل انسانی که توانایی بخشیدن، کمک و دستگیری داره.
جدای مسایل سیاسی اجتماعی اعدام قاتلین شبیه بیجه، که این روزها زیاد هم شدن، هیچ دردی نه از قاتل و نه از مقتولین دوا نمی کنه. که اگه قرار بود کسی از اعدام بیجه عبرت بگیره درست در زمانی که این حکم صادر شده دو نفر دیگه به همین شیوه!! قاتل نمی شدن. ولی کمک به به یه قاتل باعث میشه ما هم جلوی قتل های دیگه بگیریم و هم مرتکب قتل دیگه ای نشیم.
ولی ما همچنان اعدام می کنیم که بخشی از گناه قاتل جبران بشه تا در آخرت راحت باشه.و یا شاید به بار گناهان خودمون اضافه می کنیم. حالا این وسط یکی میاد به حکم دین انواع روشهای کشتن رو به امثال بیجه پیشنهاد می کنه، و یا میرن سراغ مراجع!! تا ببینن میشه سر مفسد فی الارض بلای دیگه ای مثل آتیش زدن یا سنگ سار کردن آورد یا نه!
شما چی؟ شما میتونید کسی رو که فرزند شما رو کشته ببخشید؟
موجودی:6 نظر

----------------------------------------------------------------------------------

سه شنبه، 3 آذر، 1383
سوال سيزدهم

داستان امروز از آنجا شروع می شود که اگر بگوییم سرنوشت انسان ازپیش تعیین شده است و انسان توانایی تغییری در روند زندگی خود ندارد، زندگی معنی و مفهوم خود را از دست داده و همان به که انسان غازی تهیه نموده و در پی آن روان شود!!
و اگر هم بگوییم انسان خود سرنوشت خود را رقم می زند با مخالفت مستندات موجود در قران (به طور مثال آیه22-سوره حدید) و همچنین پیشینه ذهنی مردم رو به رو می شویم.
خلاصه سرنوشت بله یا سرنوشت خیر؟!
موجودی: 12 نظر

----------------------------------------------------------------------------------

جمعه، 13 آذر، 1383
سوال سيزدهم II

سرنوشت انسان تمام و کمال دردست خود اوست. حتی زمانی که پشت رول نشسته و در انتظار باز شدن ترافیک دیگران رو مقصر قلمداد می کند. برای تعریف ماهیت سرنوشت جز درک آن راه دیگری وجود ندارد و هر درکی از سرنوشت شاید درست. باور ذهنی من با یک مثال ریاضی روشن خواهد شد. فرض کنید که خدا در لحظه خلق مخلوقات خود (کن)، محاسباتی انجام داده تا ابتدا و انتهای هر ذره ای مشخص باشد. حاصل این محاسبات یک دستگاه n معادله n مجهول درجه n شد! ( که n به سمت بینهایت میل می کند) و خدا برای رسیدن به مرحله فیکون این معادله را حل کرد ولی به صورت یک فلوچارت!! در این مسیله حل شده هم نقطه ابتدا و هم نقاط انتهای هر ذره مشخص هستند و هم اینکه دز بین راه انسان با توجه به انتخاب خود مسیر تکامل را طی می کند. به طور مثال ذره ایکس از نقطه شروع پا به عرصه گذاشته و در مستطیلی که پیش رو دارد متغیرهای خود را تعریف کرده و (فکر می کنم همه قوانین ترسیم فلوچارت رو تو دبیرستان خوندند) و به مرحله بعد که شاید قسمتی از معادله باشد می رود و با حل این قسمت، مرحله بعد... .شایددر این مرحله به یک لوزی رسیده باشد و با پاسخ به یک سوال شرطی به جلو حرکت کند. اگر بلی از این طرف و اگر خیر، از آن طرف. سوالها و انتخابهایی که مسیر زندگی ذره را 180 درجه تغییر می دهد. با گذشتن از این بیضی ها، مستطیل ها، لوزی ها و دایره ها بالاخره به نقطه پایان نیز نزدیک می شود
پس ما از ابتدا تا انتها به اختیار خودمون زندگی می کنیم. تو این راه حتی فکرها، حرف ها، ترس ها، آرزوها و دعاها هم لحاظ شدند و هرکدام در مسیر تاثیر خود را می گذارند، حتی اگر ما متوجه این اثر نباشیم. پس به طور مثال اگر در ترافیک به این نتیجه رسیدید که اینجای زندگی دیگه دست شما نبوده، در اشتباهید. چون شما خواستید که با ماشین این مسیر را طی کنید. می تونستید پیاده برید و یا از مسیر دیگری حرکت کنید تا تو ترافیک گیر نکنید! ویا شاید آرزویی داشتید که این چند ساعت معطلی ترافیک لازمه رسیدن شما به آرزو و خواسته شماست در آینده ای دور و یا نزدیک باشه. پس این ترافیک هم خواسته شماست! ا

پ.ن. خب میبینید ترافیک قراره چقدر از مشکلات ما رو حل کنه!! ا
موجودی: 9 نظر

----------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه، 16 دى، 1383
سوال پانزدهم

مطلب زیتا در مورد اون آقا خوشگله که همه کشته مرده چهرش شده بودن!! باعث نوشتن این مطلب شد. یکی از اون مطالب عجیباً قریبا. ما همه مسلمون هستیم. درسته که رسمن خودمون انتخاب نکردیم، ولی هستیم. و در اینکه اسلام دومین (بعضی ها می گن سومین) دین برگزیده جهان هست هم هیچ شکی نیست. ولی چرا این آخرین دین ارایه شده از آخرین پیامبر خدا در بعضی موارد با خواسته ها و موازین مدرنیته امروزی ما همخوانی نداره؟ هیچ کس نمی تونه صحت کلام الهی قرآن رو زیر سوال ببره. چرا که معادلات پیچیده ای که در نوشتن قرآن بکار رفته و پس از قرن ها کشف شده، امکان اینکه یک فرد در 1400 سال پیش این متن رو تهیه و تنظیم کرده باشه و یا در آن تحریفی ایجاد کرده باشه را منتفی می کنه، چرا که بخاطر اين کد رياضى جامع، کوچکترين تغيير در متن يا ساختمان ترکيبى قرآن، بلافاصله آشکار ميشه. هر يک از عناصر قرآن داراى ترکيبى است رياضى: سوره ها، آيات، لغات، تعداد حروف، تعداد کلمات هم خانواده، تعداد و انواع اسم هاى الهى، طرز نوشتن بعضى لغات، عدم وجود يا تغيير عمدى بعضى حروف در بعضى لغات و بسيارى از عوامل ديگر قرآن بغير از محتوياتش، همگى داراى ترکيبى خاص هستند. پارافهاى قرآن قسمت مهمى از معجزه رياضى قرآن را بر پايه عدد ۱۹، تشکيل ميدهند
این کشف توسط دكتر رشاد خليفه مصرى ‏الاصل و بيوشيميست مصري ساکن امريكا صورت گرفت و فرضيه عدد را پيش كشيد كه بسم‏الله‏الرحمن، نوزده حرف است و كلمه «اسم‏» نوزده بار در قرآن آمده است، و کلمه جلاله «الله‏» 2698 و «الرحمن‏» 57 بار و «الرحیم‏» 114 بار که هر سه مضربی از 19 می باشد به کار رفته است.و همچنین کشف رابطه پاراف های قرآن (همون حروف هایی که در ابتدای بعضی از سوره های قرآن نازل شده) با تعداد حروف و مقدار عددی آنها در همان سوره.ا
با تمام اینها بعضی جاها مطالبی می خونیم که بهتره بگم با مذاق ما خوش نمیاد و یا اگه خوش میاد (قابل توجه آقایون!!) یه خورده عجیبه. مثل سوره نسا آیه 34: و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنها بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید. باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید...! ویا نسا آیه 24: نکاه زن شوهردار بر شما حرام شد مگر آن زنان که (در جنگ ها با کفار ب حکم خدا) متصرف و مالک شده اید...! و صد البته قابل تامل که متن سوره حمد از نظر زیبای دومی نداره و یا آیه 62 سوره بقره نشان از کمال و دید الهی زیبای قرآن داره: هر مسلمان و یهود و نسارا و ستاره پرست که از روی حقیقت به خدا و اروز قیامت ایمان آورند و نیکوکاری پیشه کند البته از خدا پاداش نیک یابند
کاری با سیاست و مسایلی که امروزه برای بعضی ها دلیل منطق شده ندارم، بیاید مسیله رو برای خودمون حل کنیم. کدوم ما تا حالا قرآن -البته فارسی- یک دور خوندیم؟ (ویا همینطور انجیل و یا اوستا؟) واقعن نمیشه مردودش کرد حتی اگه مسلمون نباشیم. ولی چرایی که بعضی جاها ایجاد میشه مسیله کوچیکی نیست. پس به نظر شما چرا ... ؟
موجودی : 9نظر

----------------------------------------------------------------------------------

دوشنبه، 12 بهمن، 1383
خبر ویژه!
ا
طبق اخبار واصله سایت اورکات به دلیل اشاعه فساد و فحشا فیلتر شد! همیشه وقتی می خوام یه مطلبی بنویسم که احساسات دیوانه وار ذهنم خالی کنم، عدم توانایی نوشتن خفه ام می کنه. ولی وقتی یه مطلب خوب می خونم راحت میشم. مطلب ابطحی رو در این مورد حتمن بخونید
در كمال ناباوري نمايندگان اصولگراي مجلس هفتم! طرحي در دست دارند كه ياهو مسنجر و اوركات بسته شود! خیلی دوست دارم بدونم چند نفر از این افراد یک بار اورکات از نزدیک دیدند. فقط صفحه مربوط به ورود سایت را. اصلن می دونن اورکات خوردنیه یا پوشیدنی؟ واقعن چند نفر اینها معنی این واژه های دهن پرکن رو درک می کنند؟ اين روزها در تاريخ باقي خواهد ماند.همچنانكه مخالفت ها با بلندگو و تلفن و تلويزيون و راديو در تاريخ ماند. مقاومت در برابر اين رفتارها، يك ضرورت تاريخي است
من ماه هاست عضو مجموعه اورکات هستم و هیچ استفاده ای هم از این سرویس نکردم جز ارسال چند دعوت نامه برای دوستان، به صرف اینکه این دوستان همراه من باشند و بس و شاید ماهی یک بار از این صفحه بازدید می کردم، ولی این رفتار و افکار نماینده! باعث بروز وحشی گری ذهن ساده اندیش من شد نه نبود اورکات که استفاده از اورکات به سادگی کلیک بر روی این لینک، (()) است. ولی از بروز چنین رویدادهایی خوشحال خواهم شد، چرا که باعث معرفی هرچه زیباتر این متفکران تاریخ ایران خواهد شد. پس به امید ممنوع شدن استفاده اینترنت در ایران!!ا

پ.ن1: حالا که سرحال! اومدید بخونید که من دچار مالخولیا شده ام تا ... . ا
پ.ن2: جالبه که بدونید اورکات ایرانی هم جهت حصول به امور خیر خواهانه! راه افتاده. با یک کپی برداری مفتضحانه
پ.ن3: من برای جلوگیری از احساس خفگی همچنان به سوالهای بی ربط خودم ادامه میدم! از صبر و تحمل شما سپاسگزارم! ا
موجودی: 7نظر

----------------------------------------------------------------------------------

دوشنبه، 26 بهمن، 1383
سوال شانزدهم

سال75، دانشگاه آزاد تاکستان، کلاس اخلاق و تربیت اسلامی، آقای شالی، عضو شورای خبرگان: موسیقی که باعث حرکت پا (ضرب گرفتن با پا) ی شخص شود، این موسیقی غنا ست و حرام است! حتی اگر موسیقی عذاداری باشد!! ا
ابوعلی سینا: نزدیک ترین هنر به خدا موسیقی است
تعریف موسیقی غنا چیه که به ما تو کشور خودمون حتی از موسیقی سنتی هم محروم شدیم؟ من فکر می کنم حکم غنا اگر در اسلام بهش پرداخته شده به خاطر توجه و احترام بیشتر به موسیقی ست نه برای حرام شمردن موسیقی. برای جلوگیری از به بی ارزش کردن موسیقی ست نه برای از بین بردن آن
چرا کمر به قتل ریشه های اصیل و جدید موسیقی بسته شده؟ چرا صدا و سیما از ساز میترسه؟ لااقل یه توضیح خشک و خالی ... . ا این بود انشای من در مورد موسیقی ایران! ا

پ.ن. واقعن شرم دارم که بعضی مطالب رو به انگلیسی هم بنویسم، که بنویسم ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟ با توجه به اینکه می دونم خواننده انگلیسی زبان ندارم

پ.ن. سومین کاست فرمان فتحعلیان (مست و خراب) به بازار اومد. می تونید با گوش کردن به این کاست تو این وانفسای موسیقی ایران دمی چند بیاسایید! با اشعاری در مدح علی به سبک و سیاقی نو و موسیقی قوی و جالب که دوستداران علی و حتی عوام هم می پسندند
موجودی: 15 نظر

Free counter and web stats