مدتی است که
قبله همایونی حوصله نوشتن ندارد و از طرفی هم سوژه های قبله عالم پسند، چپ و راست می آیند و می روند (از کردان و محصولی گرفته تا عواقب "محللی" جناب حاج آقا گلستانی) و همچنان حوصله مان اجازه مرقوم نمودن افاضات همایونی را نمی دهد. جهت رفع نگرانی، دلیل کمبود حوصله قبله عالم در دست بررسی است که هنوز نتیجه آن به دست مشارالیه نرسیده است. لذا صبور باشید!!
از مقدمه بی حوصله گیمان که بگذریم، الان ساعت یک بعد از نیمه شب است و ما مشغول بررسی و آسیب شناسی حوصله همایونی هستیم و از پیشرفت آن هم هیچ رضایتی نداریم اما داستان این یک جفت کفشی که به سمت رئیس جمهور آمریکا پرت شد -البته جوانبش و نه خود ماجرا- موجبات بروز احوال مساعد جسم و جان قبله همایونی را پدید آورده است.
جنبه مهم این رویداد که آن خبرنگار سعی در نشر آن داشت همانا این است که
«ما با این چیزها آدم نمی شویم، باید از ما حق توحش هم بگیرید! ما را چه به صحبت کردن با رئیس جمهورها!! ما اصلن در این حد و اندازه ها نیستیم. اصلن جنبه اش را نداریم. دست خودمان نیست. خدا ما را زده شما هم که با افزایش آذوقه مان موجب بروز اتفاقات ناخواسته می شوید! شاهد ماجرا هم اینکه ببینید در زمان صدام لنگه کفش که هیچ، حتی دمپایی هم از جانب خبرنگاری به سمت صدام پرتاب نشده و...»
البته اهداف این خبرنگار مثنوی هفتاد من است و پیش بینی می شود رسانه ها تا مدت ها به بحث و بررسی پیرامون آن بپردازند. اما در این بین تلویزیون ج.ا. چنان از این خوراک خبری ذوق می کند که گویا به ایشان "تیتاب" مرحمت فرموده اند! یکی از این خبرنگاران
لنپن تلویزیون ج.ا. نیز چنان ذوق نموده که یک جفت کفش برداشته و به هم میهنان هم شکل و وضعیت خود می دهد تا به نیت بوش، آن را به سمت یک درخت پرتاب کند. جذاب تر اینکه همانطور که آن
خبرنگار نتوانست بوش را از فاصله دو متری با دو عدد لنگه کفش فیل بزند این هموطن معلوم الحال هم نتوانست یک کاج ده متری را از فاصله دومتری هدف قرار دهد و لنگه کفش رفت و رفت و از کنار گوش زنی گذشت و به یک تاکسی خورد و اینجا بود که خبرنگار فهمید که بیجا
شکر خورده!! در صحنه ای دیگرهم جوانی که از شوق مصاحبه چنان می خندید و ذوق می کرد و از شیرین کاری خبرنگار صحبت می کرد که حتی یک کلمه از صحبت هایش نیز مفهوم نبود.اما سوال اینجاست که چرا تلویزیون ج.ا. اقدام به پخش مصاحبه های افراد معلوم الحال می کند؟ جواب:
1- همه ملت ایران معلوم الحال فرض می شوند!
2- فقط افراد
معلوم الحال مصاحبه می کنند
3- فقط با افراد معلوم الحال مصاحبه می شود
4- هیچکدام
5- اگر 4 آنگاه به
اینجا بروید!
و دیگر اینکه اگر کفش پرت کردن خوب است و نیاز به تبلیغ و تبیین دارد
دوسال پیش در چنین روزهایی یک دانشجوی ابرانی هم این کار را کرد و البته چون احمدی نژاد ارزشش را نداشت فقط یک لنگه کفشش را حضور محترم ایشان ارسال کرد و دیگری را نزد خود نگه داشت و احمدی نژاد هم گفت: «وقتی شاهد چنین جلوهای از “آزادی” بودم، به عنوان محمود احمدینژاد، کمترین کدورت و ناراحتی را نسبت به کسی در قلب خویش احساس نکردم». حال چرا خبرگزاری فارس
می نویسد: « اهداف کاخ سفید، تا آنجا پیش رفته که بوش وادار شد پرتاپ لنگه کفش از سوی یک خبرنگار عراقی که در فرهنگ مردم عراق اهانت تلقی میشود را به عنوان نشان دموکراسی در این کشور جلوه دهد» ما نمی دانیم اما نتیجه می گیریم که
1- طی یک عملیات برنامه ریزی شده توسط
لابی های صهیونیستی، کاخ سفید خبرنگار را وادار کرده کفش پرت کند تا بوش بتواند دموکراسی خودش را ثابت کند!
2- کفش ایرانیها چون چینی است موجب دموکراسی نمی شود هرچند که
رئیس جمهور، دکتر
احمدی نژاد بگوید می شود!!
3- پرتاب کفش در ایران برخلاف عراق یعنی اینکه "الهی جیگرت را بخورم محمود"
4- پرتاب یک لنگه کفش "جلوه ای از آزادی" است و توهین هم نیست اما پرتاب دو لنگه کفش فحش است و نشانه استکبار و استبداد است.