Thursday, January 12, 2006

يه بورس كوچولو!!

چند صباحی پیش، حس انساندوستانه، اقتصاد دوستانه، وطن دوستانه و پول دوستانه مان عود کرد و میل کردیم که سرمایه گذاری بلند مدتی بنماییم و از آنجایی که از از عنفوان جوانی دل مبارکمان سودای سهام به سر داشت، تصمیمی کبرا* اخذ نمودیم که برویم و یک بورس کوچولو بنماییم بلکم دری به تخته خورده و ما هم به خیل خفیف خادمان خولدار** دنیا بپیوندیم. ولی از آنجایی که فرق سهام را از خرس تشخیص نمی دادیم! تصمیم به خواندن صفحات بورس روزنامه ها نموده و از هر کس و بی کسی مشاوره در کردیم و همان طور که میبینید!! سر مبارکمان از فیض یک کلاه گشاد که عن قریب لوزتین و نمان میرسید در امان ماند و پولمان را که با عرق جبین و زور و کمین بدست آورده بودیم به فنا ندادیم و تازه یک کشف هم نمودیم! کشف نمودیم که که اگر با این پول به بورس می رفتیم، یحتمل ما را به جرم اینکه از اصحاب کهف هستیم دستگیر کرده و تا ما ثابت بنماییم که ما آقا جِری هستیم و آقا جَری نیستیم، کار به زندان و استنطاق و شکنجه و و و .... فاتحه مع الصلوات!!
ضمنا مجلس زنانه نیز در همان مکان برگزار می شود!

*: این کبرا ربطی به آن کبرا که با صغرا در ارتباط بود هیچ ربطی نمی کند!!
**: خولدار = پولدار. فقط جهت حفظ قافیه می باشد و از مضامین کفر و استکبار هم نیست!!
-----------------------------------------------------------------------------------
گزارشى از گرمخانه و مراكز نگهدارى موقت بى خانمان ها

شرایطش را بدانیم بد نیست! شاید گذر ما هم به دباغ خانه اوفتاد!!
-----------------------------------------------------------------------------------
همی گشت می کردیم در این تر نت که ناگه رویت نمودیم شخصی در وصف حالمان شعری سروده است!! شما نیز بخوانید. (یاد بگیرید، نصف شماست!!!)
تو شهري كه ميرغضبا
ستاره اخته ميكنن
...
چطور ميخواي ترانه مو
به دست گريه نسپرم
تو اين هواي -- خط خطي! --
بمونم و خط نخورم

<< Home

Free counter and web stats